تصمیم گرفتم سرطان را شکست بدهم
به گزارش وبلاگ خبری، وقتی نام سرطان را می شنویم، وحشت همه وجود ما را می گیرد و فکر می کنیم اگر گرفتار این بیماری شویم، جهان به آخر رسیده است. اما، امیر و اشکان، توانسته اند این بیماری را شکست دهند.
به گزارش گروه رسانه های وبلاگ خبری، موسسه محک به عنوان بزرگ ترین نهاد غیر دولتی در کشور، نقش ارزنده ای در بهبود بچه ها مبتلا به سرطان دارد. به طوری که تا کنون بیش از 6500 کودک مبتلا به این بیماری، با حمایت های محک، بهبود یافته و به زندگی عادی خود بازگشته اند .
شنیدن نام سرطان برای کسانی که خیلی با این بیماری آشنا نیستند، شاید با ترس و وحشت همراه باشد و فکر کنیم اگر ما به این بیماری مبتلا شویم، دیگر همه چیز تمام شده است. در حالی که وقتی پای صحبت بهبود یافتگان این بیماری می نشنیم و حرف های آنها را که با امید و انگیزه به جنگ این بیماری رفته اند و دست آخر آن را شکست داده اند، باور ما را نسبت به اسم سرطان تغییر می دهد .
اشکان طهماسبی و امیر خاموشی، دو نفر از چند هزار بیمار بهبود یافته محک هستند .
پای صحبت آنها نشستیم و خواستیم از روزهایی بگویند که درگیر سرطان بودند و چگونه این بیماری را شکست دادند .
اشکان چگونه متوجه شد که سرطان دارد
اشکان، حالا پسری 19 ساله است که تحصیلاتی دانشگاهی خودش را در رشته حسابداری دنبال می نماید. هر چند می گوید، حسابداری انتخاب پدر و مادر اوست و خودش اصلا علاقه ای به این رشته دانشگاهی ندارد .
او از روزهایی می گوید که چطور متوجه بیماری خودش شد .
اشکان، در رشته ورزشی تکواندو فعالیت می کرد. سال 89 به دنبال درد شدید در بازوی چپ دستش، نزد پزشک می رود و برای او آزمایش مغز استخوان می نویسند اما جواب منفی می شود .
خانواده اشکان ساکن ایلام بودند و اولین آزمایش را در کرمانشاه انجام دادند، اما به توصیه دایی او که پزشک است، اشکان برای انجام آزمایش مجدد به بیمارستان بچه ها مفید در تهران می آید و این بار جواب مثبت می شود .
10 ساله بود که نوعی از سرطان خون را در اشکان تشخیص می دهند و در همان بیمارستان مفید بستری می شود .
اشکان در بیمارستان مفید بستری و کار شیمی درمانی او شروع می شود .
او می گوید : همان موقع مرا به بیمارستان فوق تخصصی محک که مخصوص بچه ها مبتلا به سرطان است، معرفی می نمایند. اما، از آنجام خوشم نیامد و درمان را در همان بیمارستان مفید ادامه دادم .
اشکان در مورد اینکه چرا از رفتن به محک امتناع نموده بود، می گوید: نمی توانستم با بچه هایی که مو نداشتند، کنار بیایم و تصمیم گرفتم در بیمارستان مفید بمانم. مادرم به من می گفت تو سرطان نداری، فقط یک عفونت خونی است. اما، وقتی فهمیدم که سرطان دارم، خیلی ترسیدم .
بیمارستان محک، تنها مرکز فوق تخصصی درمان بچه ها مبتلا به سرطان در ایران است و سایر بیمارستان هایی که به بچه ها مبتلا به سرطان خدمات می دهند، دارای بخش این خدمات هستند .
بیمارستان محک دارای 100 تخت است و روزی 6 بچه ها به جمع بچه ها مبتلا به سرطان در این بیمارستان اضافه می شود .
امیر نفر سمت راست، اشکان نفر سمت چپ
اشکان می گوید: من مادرم را خیلی دوست دارم و همین احساس نزدیکی زیاد، باعث شد به این موضوع فکر کنم که اگر من بمیرم، مادرم چه خواهد نمود و چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. همین بود که تصمیم گرفتم در مقابل بیماری، کوتاه نیایم .
اشکان یک خواهر کوچک تر از خودش هم دارد که در زمان بیماری برادرش 4 ساله بود و برای اینکه پدر و مادر او از ایلام به تهران آمده بودند تا فرایند درمان پسرشان را دنبال نمایند، ترجیح دادند که دختر کوچولوی آنها با خانواده خاله زندگی کند .
اشکان از دوران درمان بیماری خودش می گوید و اینکه هرگز دوست نداشت تسلیم سرطان شود .
او می گوید: وقتی در بیمارستان مفید بودم، به قدری شیطنت و شلوغ می کردم که پرستاران بخش از دستم عاصی بودند. دوست داشتم خودم را شاد نگه دارم و به آینده فکر کنم .
اشکان مبتلا به شایع ترین نوع سرطان خون (ALL) بود که تشخیص به موقع بیماری، توانست او بهبود یابد و امروز در جهت جدیدی از زندگی پس از سرطان واقع شده است .
او می گوید: در همان سال ها که تحت درمان بودم، متوجه بیماری خودم شدم، اما به مادرم نگفتم که می دانم سرطان دارم .
ماجرای 500هزار تومان پیتزا
یکی از آرزوهای اشکان در دورانی که سرطان داشت، حسرت خوردن پیتزا بود. چون تحت درمان بود و با توجه به داروهایی که مصرف می کرد، اجازه نداشت پیتزا بخورد. برای همین وقتی بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شد، پدرش او را به پیتزافروشی مقابل بیمارستان مفید می برد .
اشکان می گوید: سال 91 بود که پدرم مرا به پیتزا فروشی روبروی بیمارستان مفید برد و آنجا بود که به اندازه 500 هزار تومان، سفارش غذا دادم .
در آن سال، 500 هزار تومان، پول زیادی برای پیتزا بود. اینکه اشکان چه طوری این همه سفارش داده بود، جای تعجب داشت .
او می گوید: از بس ذوق زده بودم، از همه نوع پیتزا و ساندویچ هایی که داشت، سفارش می دادم اما فقط یه لقمه می خوردم و بعدی را انتخاب می کردم. همین طوری بود که دست آخر متوجه شدم 500 هزار تومان سفارش پیتزا و ساندویچ داده ام .
اشکان ادامه می دهد: صاحب پیتزا فروشی از این همه تقاضای من تعجب کرد و پدرم ماجرا را برای او تعریف کرد. حالا صاحب پیتزا فروشی به خارج از کشور مهاجرت نموده است، اما همچنان با پدرم تلفنی در ارتباط است و سراغ مرا می گیرد .
روایت امیر از شکست سرطان
امیر خاموشی حالا یک جوان 21 ساله است. او وقتی فهمید که به نوعی از بیماری سرطان مبتلا شده است، فقط 8 سال سن داشت. در آن زمان ساکن کرج بودند .
امیر می گوید: به خاطر غده چربی پشت پلک، نزد پزشک رفتم و بعد از آزمایش های مختلف، تشخیص دادند که نوعی از سرطان است .
سال 85 بود که 7 ماه شیمی درمانی انجام می دهد و یک سال و نیم بعد از قطع کردن دوره درمان، بیماری امیر دوباره باز می شود .
امیر می گوید: این طوری بود که دوباره به بیمارستان محک آمدم و تحت درمان قرار گرفتم .
10 جلسه رادیوتراپی و سر انجام، بهبود بیماری امیر و بازگشت به جهت عادی زندگی برای او رقم خورد .
امیر از دورانی که در بیمارستان محک تحت درمان بوده است، می گوید و اینکه هنوز که هنوز است بعد از 10 سال از دوران خاتمه بیماری، هنوز محک را دوست دارد و به این موسسه رفت و آمد می نماید .
او می گوید: قبل از ابتلا به بیماری، فوتبال را به صورت حرفه ای در کرج دنبال می کردم و قرار بود وارد تیم منتخب استان شوم که به یکباره بیماری سراغم آمد. اوایل خیلی ناراحت بودم از اینکه نمی توانم به ورزش مورد علاقه ام ادامه دهم .
امیر ادامه می دهد: در دوران درمان بیماری، حس بدی نسبت به دارو دریافت داشتم و مرا اذیت می کرد .
نکته ای که در بیماری امیر وجود داشت، این بود که تا زمان بهبود، نمی دانست سرطان دارد .
امیر می گوید: دو سال بعد از قطع درمان، تازه فهمیدم که سرطان داشته ام و مسرور بودم که توانسته ام این بیماری را شکست دهم .
او حالا دانشجوی تربیت بدنی است و رشته تنیس روی میز را دنبال می نماید .
امیر می گوید: من می خواهم به همه بچه ها بگویم سرطان، بیماری قابل درمان است. اگر به موقع تشخیص داده شود .
از ابتدای تاسیس موسسه محک تا کنون، بیش از 32 هزار کودک مبتلا به سرطان تحت حمایت های این موسسه قرار داشته اند و از این تعداد، بیش از 6500 نفر بهبود یافته و 19 هزار نفر هنوز تحت درمان هستند .
زندگی خودم را مدیون محک هستم
امیر می گوید زندگی خودش را مدیون محک است و هر جایی رفته است این موسسه را معرفی نموده است .
او می گوید: در دوره اول بیماری، پزشکان در کرج به من گفتند که بهبود نمی یابی و من به وسیله پروفسور پروانه وثوق با محک آشنا شدم و جهت درمان خودم را در بیمارستان محک دنبال کردم .
امیر ادامه می دهد: وقتی آمدم بیمارستان محک و بچه هایی را دیدم که موهای آنها ریخته است، خودم تصمیم گرفتم موهایم را بزنم .
او می گوید: خیلی دوست داشتم وقتی در بیمارستان بودم، به بام محک بروم(محک در منطقه مرتفع دارآباد واقع شده است). آنجا را خیلی دوست داشتم اما اجازه خروج از بیمارستان را نداشتیم. برای همین یک روز هر طوری بود، دور از چشم نگهبان، به سمت ارتفاعات رفتم اما قبل از اینکه به نقطه اصلی برسم، مرا برگرداندند .
یکی از اقدامات موسسه محک در تقویت روحیه بیماران و والدین آنها، تشکیل کمیته والدین فرزند بهبود یافته است. به طوری که به آنها آموزش های روان شناسی می دهند که چگونه با والدین بچه ها مبتلا به سرطان مشاوره بدهند .
منبع:مهر
منبع: خبرگزاری تسنیم