زمین، بچه ها را ناجی خود می داند

به گزارش وبلاگ خبری، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)؛ سیزدهم فروردین ماه را روز طبیعت نامیدند؛ اما نه برای ریختن زباله لابه لای بوته های گلش، نه برای تبر گذاشتن بر کمرِ درخت ها و نه برای کُشتن حیوانات و آتش زدن شاخه وبرگ ها. احتمالا طبیعت خداوند به ما می گوید: دست کم بگذارید در روز خودم، به حال خودم باشم!؛ ولی ما بزرگ ترها باز هم صدایش را نمی شنویم. به علت این نشنیدن ها بود که زهرا موسوی شاعرانگی هایش را با درددل های زمین گره زد و مجموعه چهارجلدیِ زمین به من گفت چی گفت؟ را سرود. این اثر را مهرانه جندقی تصویرگری نموده و واحد کودک ونوجوان انتشارات به نشر منتشر نموده است. عناوین این چهار جلد عبارت اند از: حیوانات، آسمان، دریا و آلودگی صوتی. بچه ها و نوجوانان برخلافِ بزرگ ترها، روز طبیعت را واقعا روزی برای خودِ طبیعت می دانند و دوست دارند در این روز بازی نمایند و زیبایی های جنگل و دریا و دشت های خداوند را ببینند. به مناسبت این روز، با زهرا موسوی گفت وگویی نموده ایم تا بیشتر درباره این مجموعه خوش خوان و درخور توجه، بدانیم:

زمین، بچه ها را ناجی خود می داند

اشعار این کتاب آهنگین هستند و با تکرار سوال باعث تفکر بیشتر می شوند. ابتدا برایمان بگویید قالب شعری کتاب ها چیست؟

قالب کتاب واقعا اهمیتی برای مخاطب ندارد؛ چون قرار نیست درس ادبیات داشته باشیم. همین قدر که این گونه و قالب شعری برای گروه سنی خردسال مقبول و خوشایند است کفایت می نماید. آنچه درباره شعر برای گروه سنی خردسال مهم و تأمل برانگیز است الزام به آهنگین بودن و از منظر او به جهان نگریستن است؛ یک خردسال شاعر نه یک شاعر خردسال.

نوع تکرار زمین به من گفت چی گفت؟ ما را به یاد شعرهای قدیمی می اندازد. از ایجاد این ارتباط در پی چه هدفی بودید؟

استفاده از ادبیات غنی و لایه لایه فولکلور که بازتاب فرهنگ و زندگی ادوار مختلف تاریخی و به نوبه خود یک دوره کامل جامعه شناسی است از سال هایی که در آن نبودیم اما علاقه مند به آن دوره و فرهنگش هستیم، یکی از مهم ترین دغدغه ها و البته علاقه مندی های من است. درواقع با ورود به ادبیات عامه، گذشته سرزمین مان و زندگی های نزیسته برایمان ملموس و می گردد و می توانیم آنها را درک کنیم. ضمن این که همواره بین نویسنده و مخاطب خردسال، واسطه ای وجود دارد؛ به عنوان والدین و خود مخاطب قادر به انتخاب کتاب نیست، بهتر است واسطه هم به میزان خودش از خواندن اثر منتخب برای فرزندش لذت ببرد و این مهم، تنها با در نظر گرفتن پیوند عاطفی و حسی هر انسانی با ادبیات و فرهنگ پیشین جامعه اش امکان پذیر یعنی ادبیات فولکلور خواهد بود. آگاه شعرهای این مجموعه، بچه ها دیروز و والدین امروز را به گذشته ها و دوران کودکی خودشان می برد و فکر می کنم به جای یک مخاطب، من چندین مخاطب با گروه های سنی مختلف را با شعر همراه می کنم.

زمین در آثار این مجموعه با مخاطب کودک خود درددلِ می نماید. چرا لحن درددل را انتخاب کردید و نخواستید با لحنی دیگر روایت کنید؟

احساس کردم شاید درددل کردن، منتج به نتیجه مطلوب تری گردد به نام همدلی. آموزش، پند و اندرز و حتی تهدید به میزان درددل کردن جواب نخواهد داد. زمین از ما دلگیر است. منظورم از ما، ما بزرگترهایی است که تا اینجای زندگی مان به هر نحو و میزان ای خواسته یا ناخواسته به طبیعت آسیب رسانده ایم. زمین از ما به بچه ها مان گلایه می نماید. او بچه ها را ناجی خود می داند که صدالبته تفکر صحیحی است. پس با آنها همراه و همدل می گردد و درواقع با شکایت از ما از آنها می خواهد بیشتر هوایش را داشته باشند و خطاهای دیگران را تکرار ننمایند.

شما در این مجموعه زبان تلخ و شیرین و غصه و طنز را در کنار هم قرار دادید و تصویرگر هم تصاویرش را. چرا؟

زبان غصه و طنز، زبان زندگی است: واقعی و ملموس و تلخ و شیرین در کنار هم. شعر زندگی هم با همین زبان به تصویر کشیده می گردد و شعر من هم در این زندگی متولد شده است و با زبان مادری اش صحبت می نماید.

چقدر تصاویر این مجموعه را دوست داشتید؟ و آیا در روند تصویرگری با خانم مهرانه جندقی تعاملی هم داشتید؟

نقش من در خلق این اثر پنجاه درصد بوده و قطعا پنجاه درصد بعدی آن، نقشی است که خانم جندقی با هنرمندی ایفا نموده و به تصویر کشیده اند. من و ایشان هر دو خالق این آثار هستیم؛ البته با یاری دوستان بزرگوار در انتشارات به نشر. آنچه باعث رضایت و به واقع حظ بردن من از نتیجه کارمان می گردد تعامل و گفت وگوهای ماست که با لطف جناب آقای طلایی به وقوع پیوست.

شکار حیوانات یکی از کارهای جبران ناپذیر انسان ها در حق طبیعت است. شما این جبران ناپذیری را با بودن یا نبودن حیواناتِ جنگل در شعر و تصویر کتاب نشان داده اید. تماشا مستقیم نتیجه کارها چقدر می تواند بر مخاطب برای اصلاح رفتارش تأثیر بگذارد؟

گاهی انسان در مواجهه با تأثیر کار خود دست به توجیه می زند. این که بسیاری از ما در روابط و مسائل مان همواره در پی مقصر هستیم خود گویای این مطلب است. کمتر کسی در روند یک ماجرا از وقوع تا سرانجام به آنالیزکردن رفتار و عملکردش به عنوان یک سر قضیه در مساله ی به وجودآمده می پردازد. بگذارید آب پاکی را روی دست تان بریزم. من اصلا با بزرگترها کاری ندارم. من به عنوان سخنگوی زمین و جهان در کسوت یک شاعر با بچه ها حرف می زنم؛ چون این دقیقا خواست زمین است. او از ما ناامید شده و دست به دامان بچه های است که قرار است فردا، جایگزین من و شما شوند. زمین درواقع فرهنگ سازی می نماید و سرمایه گذاری اش روی بچه ها است؛ بچه های که خود به هیچ عنوان در اندوه بی سرانجام زمین دخالتی ندارند؛ اما اگر با زمین همدردی و همدلی ننمایند نتیجه رفتار بد و اشتباه ما گریبان آنها را نیز خواهد گرفت.

به نظر شما از چه سنی باید درباره مسئله حیوانات و شکار آنها با بچه ها صحبت کرد تا دغدغه شان گردد؟

از سنی که کودک احتیاج به خوراک و از سنی که او احتیاج به استراحت دارد: یعنی بدو تولد. انسان در بستر و دامان زمین متولد می گردد و اگر زمینی که همه هر آنچه که از او زمین می سازد و در قاموس اوست از دریاها، کوه ها، دشت ها و حیوانات تا هوای موجود در فضا، از درختان تا میوه ها و خوراکی های تقدیمی زمین به بشر نباشد، پس ما نیز نخواهیم بود. حیات ما بسته به حیات و بقای زمین است.

در کتاب آسمان از قول زمین می خوانیم که می گوید این آسمان من نبوده. انگار این حرف را خداوند می زند و به ما نوع رفتار بدمان با طبیعتش را گوشزد می نماید. آیا در این کتاب ها واقعا صدایی از خداوند را هم می توانیم دریافت کنیم یا این صرفا برداشت من است؟

صدای هستی صدای خداوند است. اوست که خالق همه چیز بوده و است و خداوند به هر زبانی با بشر صحبت می نماید.

تا به حال شده است خودتان به آسمان خالی از پرنده خیره شوید و برای وجود آلودگی های موجود در هوا افسوس بخورید؟ خاطره ای در این باره به یاد دارید؟

بله، بارها و بارها. به آسمان بی پرنده، به آسمان بی ستاره، به آسمان تیره ای که روزی آبی ترین آبی جهان بوده است و امروز حالش خوب نیست و به آسمانی با همه داشته هایی که از دست داده است خیره شدم و برایش سرودم.

وقتی به منطقه ها کویری یا خوش آب و هوا می رویم می توانیم ستاره های بی شماری را در آسمان زیبای شب ببینیم؛ اما در آسمان شهرهای آلوده ستاره ها گم می شوند. شما این را به خوبی در کتاب آسمان گفته اید. من به شخصه به علت زندگی در شمال کشور با این دغدغه شما ارتباط برقرار کردم و دلم برای تماشا ستاره ها در تهران تنگ شد. نظر شما درباره نعمت هایی که یکی یکی بر اثر تغییر سبک زندگی و آلودگی هوا از دست می دهیم چیست؟

آنچه از دست می دهیم فراتر و باارزش تر از آنی است که به دست می آوریم. احتیاجهای کاذب امروز جوامع بشری که با انواع و اقسام تبلیغات و ترفندهای مالی از نان شب واجب تر شده، ما را از واجباتی که احتیاج مبرم بشر از تولد تا مرگ است دور نموده است. احساس آرامشی که از تماشا سبزی جنگل ها و آبی دریاها و آسمان ها در ما به وجود می آمد، احساس شگفتی و حیرت از تماشا ستاره هایی که هر کدام راز بزرگ خلقتی رازآلودتر بودند و تو را به کشف هستی سوق می دادند و شاکر و سپاسگزار خالقش می شدی، امروز در لوازم تزیینی و بی مصرف خانه ها و شهرها گم شده است. کاش می دانستیم چه می دهیم و چه می گیریم.

آیا منظورتان از سوراخ شدن شال سر آسمان همان لایه اوزون است؟

بله، شال حریر و قشنگی که به آن اوزون می گویند و صدافسوس که سوراخ شده است و در هیچ فروشگاهی مثلش پیدا نمی گردد.

دریاها و سواحل با زباله ها کثیف می شوند و ساختمان سازی های بی رویه هم چهره این منطقه ها زیبا را خراب نموده اند. به نظر شما مطالعه کتاب دریا چقدر می تواند بچه ها را برای حفاظت از محیط دریا و سواحل آموزش دهد؟ مثلا به تدریج مانند همیار پلیس، ما همیار دریا داشته باشیم که بچه ها به وقت سفر و گردش، مواظب زباله ریختن خود و خانواده شان باشند.

همان طور که عرض کردم آموزشی در کار نیست؛ بیشتر واگویه های دردمندانه زمین است برای گوش هایی که اهل شنیدن باشند و اگر صداهای ناشنیده شنیده شوند، قطعا اتفاق های خوبی خواهد افتاد. زمین و هر آنچه در آن است فقط برای ما نیست. شاید ما امانت داران خوبی نبودیم؛ اما بچه ها می توانند مثل ما نباشند.

این کتاب می تواند مخاطب بزرگ تری مثل مسئولین هم داشته باشد که حواس شان به آلودگی دریا با نفت و مواد شیمیایی و مرگ ماهی ها باشد. آیا هنگام سرودن اشعار به این نوع از مخاطبان فکر نموده بودید؟

متاسفانه چشم امیدی به مسئولان ندارم: نه من بلکه زمین؛ چراکه در تمامی مواردی که به عنوان تخریب و آسیب محیط زیست می توان از آن یاد کرد پای مسئولانی در میان است که منفعت و سودآوری خود را بر همه چیز هستی ارجح می دانند. شما فکر می کنید بزرگترها و بعضا مسئولانی که در حال حاضر بزرگ ترین مسئولیت شان از بین بردن محیط زیست است، خبر از عملکرد و نتیجه کارهایشان ندارند؟ من روی صحبتم با بچه ها است.

خشکی دریاچه ها هم در این کتاب دیده می گردد. آیا مطالبه گری نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان از مسئولین در کتاب هایشان گنجانده شده است یا باید بیشتر از آثارشان، فعالیت نمایند؟

مطالبه گری، دغدغه و فریاد یک نویسنده در قلمش مستتر است. او با نوشتن و مسلح شدن به ابزار هنر حرفش را می زند. البته خود نویسنده باید به آنچه می گوید قائل باشد. نویسنده قبل از این که نویسنده باشد انسان است و انسانی که دغدغه هایش را برای همواره ثبت می نماید به عنوان یک فرد از جامعه نیز باید وظایفش را با عمل به آنها ثبت نماید. این گونه است که سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

در کتاب آلودگی صوتی ما درباره تأثیرات صنعتی شدن شهرها بر طبیعت می خوانیم و تأثیری که جنگ ها بر محیط زیست می گذارند. هیچ کس حواسش به درخت ها و حیواناتی که بر اثر توپ و تفنگ می سوزند و می میرند و شنوایی و اعصاب انسان ها بویژه بچه ها به هنگام جنگ نیست. آیا با این شرایط که بزرگترها به فکر بچه ها نیستند، خودشان می توانند تا حدودی از خود مراقبت نمایند؟ آیا کتاب و آگاهی به وسیله آن، می تواند یکی از راه های حفاظت باشد؟

من فکر می کنم که تبعات جنگ ها بیشتر از خود جنگ مخرب باشند. جنگ به هر حال تمام می گردد؛ اما آنچه همواره ماندگار است اندوه، احساس های بد، از دست دادن ها و هزاران نکته دیگر است که شاید فراتر از خود جنگ باشند. هیچ کودکی در هیچ نقطه جهان جنگی را شروع ننموده؛ اما شاهد آن و در معرض آن بوده است. وقتی هنوز بچه ها عاملی نیستند که به خاطرشان جنگی اتفاق نیفتد؛ یعنی بسیاری از انسان های جهان همچنان بر مدار منفعت طلبی خویش می گردند. امیدوارم بچه ها امروز شروعگر هیچ جنگی در بزرگسالی نباشند. امیدوارم بچه ها امروز با آگاهی و درایت، زمین را دستخوش ناملایمات انسانی ننمایند و امیدوارم کتاب های من به میزان سر سوزنی در این مهم سهیم و تأثیرگذار باشند.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "زمین، بچه ها را ناجی خود می داند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "زمین، بچه ها را ناجی خود می داند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید